خانه ی دوست کجاست؟
در فلق بود که پرسید سوار
اسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
وبه انگشت نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبز از تر است
ودر آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت ابی است
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ،سربه در می ارد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی
وترا ترسی شفاف فرا می گیرد
در صمیمیت سیال فضا، خش خشی می شنوی
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا،جوجه بردارد از لانه ی نور
واز او می پرسی
خانه ی دوست کجاست؟
سهراب سپهری
امروز همه بازیگر خوبی هستیم...از صبح یه نقاب به چهره میزنیم تا شب و شب خودمونیم یه قالی ک شاید تار و پودش ازهم پاره شده ونیاز بوده کسی برای بهم وصل کردنش کمک کنه...اما ترسیدیم...اون نقاب نذاشته...
ـآدِمـآن بـآشـَد وَقـتـی کـَـسی رآ بِهـ خودِمـآن وابَسـتِهـ کَـ ـردیم
دَر بـرابـرش مـَسـئولـیـم...
دَر بـَرابـَرِ اَشـکـهـایَـش/شِکـَستـن غـرورَش
دَر لـَحظهـ هآی تــنهـآیـ ـی/
دَر بـی قـَرارـیش/
وَ اَگـَر یـآدِمـآن بِرَوَد سـ ـَرنـِوِشـتـ دَر جـآیـِ دیگـَر یـآدِمـ ـآن
خـوآهـَد اوَرد...
کامل موافق نیستم.
ای ول
به وبم سر بزن مطلب جدید گذاشتم
سلام این وبلاگ منو عشقمه خودم درستش کردم لطفا اگه میشه بیاین وپیوندمون روتبریک بگین میخوام سوپرایزش کنم خواهش میکنم تورو خدا بیاین
شب است... ودربه درکوچه های دردم! وخسته بدنبال دوست میگردم... اسیرظلمتم... رفیق کجاماندی؟من به اعتبارتوفانوس نیاوردم...
بی صبرانه در انتظارم تا ، زمان سالخوردگی ام فرا برسد !
شاید عشق پیری چیز دیگری باشد ...
سلام ممنون از نظرات.
سلام...
حالم گرفته ازین شهر...
که آدمهایش مثل هوایش ناپایدارند...
گاه انقدر پـــاک که بآورت نمیشود..
گاه چنان آلوده که نفست را میگیرد...
بله بله!
وبلاگت جالبه!
سلام من تازه به جمع بلاگفا اومدم واز وبلگتون خوشم اومده اگه با تبادل لینک موافقین زودی بیاین
سلاااام داداش....هیهیی...وبت هم جالب بود...هم قشنگ...پیش منم بیا ...منتظرم
مر30
اوکی لینکتون کردم منو بلینکید لطفا.
سلام وبلاگ جالبی دارید بهم سر بزنید اگه خواستید با هم تبادل لینک کنیم.
█♥█♥█♥
█♥█♥█♥█♥
█♥█♥█♥█♥█♥
█♥█♥█♥█♥█♥█♥
آپـــمـ بیــــآ
خیانت نکردم...گله نکن...وقتی توجاخالی دادی او بغلم کرد تازمین نخورم...
خانه ی دوست کجاست؟
در فلق بود که پرسید سوار
اسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
وبه انگشت نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبز از تر است
ودر آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت ابی است
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ،سربه در می ارد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی
وترا ترسی شفاف فرا می گیرد
در صمیمیت سیال فضا، خش خشی می شنوی
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا،جوجه بردارد از لانه ی نور
واز او می پرسی
خانه ی دوست کجاست؟
سهراب سپهری
داستان غریبی ست...
دستی که داس را برداشت همان بود که یک روز گندم را کاشت ...
زیبا بود .
دیگر صاف راه نمیروم....
مهم نیست بگویند :سالم نیستم!
مهم این است
ک ه....
تو میدانی
غم نبودنت
کمرم را خم کرد
دلـم یـک فنـجان قــهوه داغ میــخواهد و یــک "دوســــت" ،
کـه بـشود بـا او حـرف زد و بـعد * پشیـــمان * نـشد
من حاضرم
دوست داشتن با داشتن دوست فرق میکند
دوست داشتن امریست لحظه ای
داشتن دوست استمرار لحظه های دوست داشتن است
=============
سلام علی جون آپم
ممنون
...[گل]
یک بار شکستن ...
بهتر است از هر روز ترک برداشتن ....!
سلام وبلاگ قشنگی دارین مادوقلوییم لینکت کردیم اگه دوست داشتی لینکمون کن امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشیم
خدا به دادمون برسه با این قالیا که ما میبافیم.کاش اخر سر یکی بخره
آرامتر تکانش دهید !!
مرگ مغزی شده ... چیزی برای اهدا ندارد ...
باید زودتر دفن شود ...
احساسم است !!
تا همین دیروز زنده بود ... خودم دیدم کسی لهش کرد و رفت ...
زیبا یود
هر شب به آسمان خیره میشوم و با ستاره ها درد و دل میکنم
من میگویم دوستم نداشت مگر نه ؟؟؟
ستاره ها هم چشمک میزنند …
میگویم با دیگری خوش است مگر نه ؟؟؟
باز هم چشمک میزنند …
میگویم من برم راحت میشود مگر نه ؟؟؟
باز هم چشمک میزنند …
و بعد سکوت میکنم …
ممنون قشنگ بود
اپم[گل]
منتظر حضور گرمت هستم
امروز همه بازیگر خوبی هستیم...از صبح یه نقاب به چهره میزنیم تا شب و شب خودمونیم یه قالی ک شاید تار و پودش ازهم پاره شده ونیاز بوده کسی برای بهم وصل کردنش کمک کنه...اما ترسیدیم...اون نقاب نذاشته...
سلام..
آپتون چقد قشنگ بود
سلام
ممنون که اومدی اما منظورتو نفهمیدم
من خودم هم نفهمیدم