پلاک 1136

داستانی.اجتماعی.تفریحی و...

پلاک 1136

داستانی.اجتماعی.تفریحی و...

تولد انسان

تولد انسان روشن شدن کبریتی است

ومرگش خاموشی آن!

بنگر در این فاصله چه کردی؟!!

گرما بخشیدی...؟!

یاسوزاندی

آرزو

دیگر تمام شد

آرزوهایم را گذاشتم در کوزه

با آبش قرص های اعصابم را میخورم...!

همه چی خراب بود

بچه که بودیم؛

جاده ها خراب بود؛

 نیمکت مدرسه ها خراب بود ؛

شیرای آب خراب بود !

زنگای در خونه ها خراب بود؛

ولی آدما سالم بودن ........

مطلب



حالی که پریشان است !


احتیاج به آرامش دارد ؛


نه سرزنش ....
کاش می فهمیدند ... !

آرزوی پرواز


برای کشتن پروانه آن را در زیر پا له نکنید

بال هایش را بکنید

تا در آرزوی پرواز

بمیرد!!

خنده به اجبار

هیچ وقت نباید به اجبار خندید !

گاهی بــاید تا نهایت آرامش گــریه کرد ...

لبخـــــند بعد از گریه ؛

از رنگــــین کمــــآن بعد از بـــآران هم زیبـــاتره ... !

یه توپ(طنز)


یه توپ دارم قلقلیه.
.
.
.
.
.
.
.
آخه عزیزِ من
هم سنو سالای تو دارن اورانیوم غنی میکنن!!! اونوقت تو اومدی این پایین ببینی توپه چه رنگیه؟! :| آیا دانستن رنگ توپ کار درستی است؟!! حالا مثلا بگم سرخ و سفید و آبیه مشکلاتت حل میشه؟!!واست نون و آب میشه؟!! به خودت بیـــا.... :|


   میخوای نظر بدی بده   

جامعه

سلام

میدونی امشب چی ذهنمو مشغول کرده ؟

به نظر شما چرا ماها همیشه میخواییم نظر خودمون رو به دیگران تحمیل کنیم ؟

حتی وقتی میدوونیم که فکرمون نادرسته میخواییم به زور پاش وایسیم؟

یاچرا عده ای دنبال عیب دیگرانند؟.وخود را فراموش کرده اند

من خیلیا رو دیدم که به خاطر این عقیده مجبور شده از آرزوهاشون دست بکشن.

واقعا چرا؟؟؟

یا چرا ما نمیتونیم انتقادپذیر باشییم؟

یا چرا خیلی ها چشم دیدن خوشبختی دیگران رو ندارند؟

چرا همه فقط از غم  ویاس ونا امیدی حرف میزنن؟

چرا هیشکی نمیتونی اون خوشبختی که خودش داره رو درک کنه؟

چرا خیلی  به فکر حرف مردمن؟

و خیلی چراهای دیگه که امشب بهشون فکر میکنم و جوابی واسشون ندارم..چرا من خوابم نمیبره اخه چرا؟؟؟



پرنده ای که بال و پرش ریخته باشد مظلومیت خاصی دارد.. باز گذاشتن در قفسش توهینی است به او !

در قفس را ببند تا زندان دلیل زمینگیر شدنش باشد.. نه پروبال ریخته اش ..

خواب آمد توچشمم  شب خوش!!!!!

بذر مهر بکاریم ومحبت درو کنیم


دائما دوست داریم که برگردیم به زمان کودکی 

هیچ فکر کردید چرا؟؟

شاید به خاطر صفاو صمیمیتی که بینمان بود 

گذشتی که بعد ازدعواهایمان داشتیم

فراموشی بدیها و زود آشتی کردمان

حالا که امکان برگشتن نیست چه کنیم

شاید امکان نداشته باشد که از نظر جسمانی زمان رابه عقب برگردانیم و کودک شویم

ولی از نظر اخلاقی که می توان برگشت و دوباره کودک شد

اگر آن موقع با دوستمان حرفمان میشد بعد ازچند لحظه فراموش میکردیم ودوباره میشدیم دوستان صمیمی سابق

حال هم بیایم فراموش کنیم اختلافاتمان را و مهر و محبت را جایگزین قهر و کنیه کنیم مثل زمان کودکی

و دوباره در دلهایمان بذرمهر بکاریم و محبت درو کنیم.........

ساده که میشوی

ساده که میشوی
همه چیز خوب میشود
خودت
غمت
مشکلت
غصه ات
آدمهای اطرافت
حتی دشمنت

 همیشه لبخند بر لب داری


هوای منفی ذهن ادم ها!!!!

سرفه و تنگی نفس امان زمین را بریده بود!!!!!  

دکتر زمین را معاینه کرد.... 

گفت :ریه هاش پر است. از هوای منفی ذهن ادم ها!!!!