چه بسا خداوند هر گره ای که در کار ما میاندازد ، همچون گره های قالی باشد که نهایتا قصد دارد با آنها نقشی زیبا را بیافریند !
برای هر کس که ادعای رفاقت می کند درب را باز نکن،
خیلی ها مثل بچه ها درب را میزنند و فرار می کنند
ثانیه های انتظار پشت چراغ قرمز را تاب بیاورید
شاید خدا دارد :
آرزوی کودک دست فروش را براورده میکند
حاکمی بر مردمش گفت : صادقانه مشکلاتتان را بگویید !
حسنک بلند شد و گفت : گندم و شیر که گفتی چه شد ؟؟؟
مسکن و کار چه شد ؟؟؟
حاکم گفت : سپاس که مرا آگاه کردی ...
یک سال گذشت و دوباره حاکم گفت : صادقانه مشکلاتتان را بگویید !
کسی چیزی نگفت !
کسی نگفت گندم و شیر و مسکن چه شد !؟!
تنها یک نفر از میان جمع گفت : حسنک چه شد ؟!؟
غلط است این تفکر ...!
که بپنداریم زندگی میگذرد
باید به خود بقبولانیم که :
زندگی می ماند...
این من و شما هستیم که میگذریم ...
باید دانست:
"جاده های زندگی را خدا هموار می کند
کار ما فقط برداشتن سنگ ریزه هاست...."
پس اه و ناله چرا؟!
تولد انسان روشن شدن کبریتی است
ومرگش خاموشی آن!
بنگر در این فاصله چه کردی؟!!
گرما بخشیدی...؟!
یاسوزاندی
بچه که بودیم؛
جاده ها خراب بود؛
نیمکت مدرسه ها خراب بود ؛
شیرای آب خراب بود !
زنگای در خونه ها خراب بود؛
ولی آدما سالم بودن ........
آموخته ام ... که پول شخصیت نمی خرد
آموخته ام که با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه،
رختخواب خرید ولی خواب نه،
ساعت خرید ولی زمان نه،
می توان مقام خرید ولی احترام نه،
می توان کتاب خرید ولی دانش نه
، دارو خرید ولی سلامتی نه
، خانه خرید ولی زندگی نه و
بالاخره ،
می توان قلب خرید،
ولی عشق را نه.